شاعر دنیا من اگه بودم اغاز شعرم با کلام پدرم بود
پدر جونه پدر روحه پدر دینه وایمونه پدر خسته پدر بیدار از این دنیای دیوونه...
غروب 81/09/28 بدترین و تلخ ترین روز زندگی پسر بچه ی 13 ساله ای بود فکر نمیکنم که دیگه کسی به یاد داشته باشه اما من هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد روزی که تمام وجودم خرد شد. هر کاری کرد که اون چیزهایی که چشم هایش میدید رو قبول کنه نتونست اما اون اتفاقی که نباید می افتاد افتاد و پدرش بعد رفتن به سر کار دیگه به خونه بر نگشت.احساس تنهایی تنها چیزیه که بعد 9 سال هنوز رهاش نکرده اما تنها وجود خدا به اون امید زندگی کردن میده.
امیدوارم هیچ انسانی تو دنیا چنین غمی نداشته باشه ما ادم ها تا وقتی یکی کنارمونه ارزشش رو نمیدوندم ولی وقتی که نیست تازه میفهمیم که چه چیز با ارزشی رو از دست دادیم. ارزو میکنم تمامی بچه های دنیا تا وقتی از این نعمت بهره مند هستند قدرشو بدوند...